بنیتابنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

بنیتــــــا* دختــری از بهشت

*دومیــــن سونوی ناردونه*

عزیزم به لطف خدای مهربون اون دوهفته استراحت تموم شد ولی من یک هفته دیگرو هم صبر کردم و بعد با مامان جون رفتیم سونو که به بابایی گفتم ما تو سونو گرافی هستیم و خودشو با سرعت برق رسوند تا بیاد فرشته کوچولوشو ببینه و نوبتمون رسید و رفتیم تو اطاق من همش ذکر میگفتم و سلامتی تو رو از خدای مهربون میخواستم و وقتی تصویرتو تو مانیتور میدیدم اون شوق و احساس زیبا تو وجودم صد برابر شد دستهای کوچولوتو تکون میدادی و همینطور پاهای نازتو ایندفعه قدت شده بود7.4 سانت بزرگتر شدیو تصویرت واضح تر و خواستنی تر الهی قربونت برم آقای دکتر همش میگفت ماشاال... شکر خدای مهربون ایندفعه هیچ مشکلی نبود و همه چی عالی بود اینم گزارش پزشک درسونوگرافی به عم...
12 دی 1390

*اولین سونوی ناردونم*

سلام فرشته قشنگم مامانیو ببخش اگه طول کشید وبتو آپ کنم اخه تو این مدت نتم قطع بود   بگم واسه دوردونه قشنگم که تو هفته 9 رفتیم سونو و برای اولین بار فرشته قشنگمونو دیدیم منو بابایی با مامان جون سه تایی رفتیم سونوگرافی(دکترمنوچهردبیری_پونک) و اونجا شماقندعسلمونو دیدیم که تو دلمی و صدای قلبتم منظم بود  فقط اشک میریختم و دلم ضعف میرفت برات میتونم بگم یکی از بهترین و شیرین ترین لحظات زندگیم بود و همچنین بابایی که از مانیتور فیلم میگرفت و بعدش هر روز فیلمشو نگاه میکردیم تو اون روز یه لبخندی از بابایی دیدم که تو تمام زندگی مشترکمون همچین لبخندیو ندیده بودم وهمینطور یه برق خاصی تو چشمای منو بابایی بود    وقتی دیدمت یه ...
11 دی 1390
1